جدول جو
جدول جو

معنی علی عسیلی - جستجوی لغت در جدول جو

علی عسیلی
(عَ یِ عُ سَ)
ابن محمد عسیلی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. نام او در هدیهالعارفین به صورت ’علی بن عبدالله عسلی’ آمده است. وی ادیب و مطلع در علوم عقلی و نقلی بود و در سال 994 هجری قمری درگذشت. او راست: حاشیه بر مغنی اللبیب ابن هشام، در نحو. (از معجم المؤلفین از الکواکب السائرۀ غزی ص 157 و شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 434 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 748 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 124)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِعَ کَ)
ابن سعد بن عبدالله عسکری. مکنی به ابوالحسن. محدث و حافظ و سیّاح (رحاله) بود و در سال 305یا 313 هجری قمری در ری درگذشت. او راست: کتاب الرائد. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 2 ص 302). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
ابن سعید عسکری. وی بر بسیاری از اهل حدیث زمان خود برتری و رجحان داشت و در سال 300 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 290)
ابن محمد عسکری. وی رسالۀ احمد بن وزیر را ساخته است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن هبه الله بن علی بن هبه الله بن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی. مشهور به ابن ماکولا و ملقب به سعدالملک و مکنی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی...) و به علی (ابن هبه الله بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی، ملقّب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن سلیمان یمنی بکیلی تمیمی زیدی اسماعیلی، ملقّب به حیدره (یا حیده). ادیب و نحوی و شاعر بود که در بلاد بکیل از نواحی ذمار متولد شد و در سال 599 هجری قمری درگذشت. او راست:کشف المشکل، در نحو. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 105). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الوافی صفدی ج 12 ص 12. معجم الادباء ج 13 ص 243. هدیهالعارفین ج 1 ص 703. کشف الظنون ص 1495. ایضاح المکنون ج 2 ص 401. معجم البلدان ج 1 ص 707
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دِ)
ابن احمد عادلی عاملی مشهدی غروی نجفی. از شعرا و فقها بود و در سال 1122 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 46 و مجلۀ عرفان، شمارۀ 38 ص 776). و رجوع به الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 664 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن سعید بن محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن محمد بن علی بن محمد بن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حر عاملی جبعی. رجوع به علی حر شود
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی. ملقب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی. مکنی به ابوالقاسم و ملقب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین. رجوع به علی جزینی شود
ابن حسین بن عبدالعالی کرکی عاملی. مشهور به محقق ثانی، و محقق کرکی، و شیخ علائی، و مولی مروج. رجوع به علی کرکی شود
ابن محمد بن علی بن محمد بن یونس بیاضی عاملی. ملقب به زین الدین و مکنی به ابومحمد. رجوع به علی بیاضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ بَ دِ)
ابن عبدالله بن عیاش قیروانی مالکی عبیدلی. فقیه و متکلم قرن هشتم هجری قمری بود. در قیروان ساکن شد و در سال 748 هجری قمری درگذشت. اوراست: 1- عقیده فی التوحید. 2- کتاب فی الفقه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 719)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ بَ)
ابن منصور بن عزیز بن معز فاطمی عبیدی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به الظاهر لاعزاز دین الله. از پادشاهان فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن احمد بن محمد بن ابراهیم عزیزی بولاقی شافعی. ملقب به نورالدین. فقیه و محدث بود و در سال 1070 هجری قمری در بولاق درگذشت. عزیزی، منسوب است به عزیزیه در شرقیۀ مصر. او راست: 1- حاشیه بر شرح تحریر زکریا انصاری. 2- السراج المنیر بشرح الجامع الصغیر، فی الحدیث. 3- الفوائد العزیزیه، که حاشیه ای است بر شرح الغایه ابن قاسم. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه و خلاصه الاثر ج 3 ص 201 و فهرس الازهریه ج 2 ص 592 و فهرست الخدیویه ج 1 ص 347 و الکشاف ص 40)
ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی. متوفی در سال 1199 هجری قمری او راست: 1- اشارات الفیضیه الی خبایا القصیده الزریقیۀ ابن زریق بغدادی. 2- کتابی درعلم الاوفاق. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 770 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 83)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
علی بن محمد بن علی بن موسی علیهم السلام. دهمین امام از ائمۀ شیعۀ اثناعشریه و نسبت او به عسکر سرمن رأی است. رجوع به ابوالحسن (علی النقی...) و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 5، ابن خلکان ج 1 ص 322، منهاج السنه ج 2 ص 129، یعقوبی ج 3 ص 225، نورالابصار ص 158، تاریخ بغداد ج 12 ص 56، نزههالجلیس ج 2 ص 82، اللباب فی تهذیب الانساب ج 2
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن احمد بن علی بن محمد بن جعفر بن عبدالله بن حسین بن علی بن ابی طالب. مکنی به ابوالحسن و مشهور به شریف. از علمای امامیه بود و در سال 298 هجری قمری وارد بغداد شد. او راست: 1- الرجال. 2- کتاب بین المسجدین. 3- المدینه. 4-المسجد. 5- النسب. (از معجم المؤلفین از الفهرست طوسی ص 97 و معجم الادباء ج 12 ص 222 و ایضاح المکنون ج 2 ص 281 و تنقیح المقال ج 2 ص 266 و هدیه العارفین ج 1 ص 674). و رجوع به مصنفی علم الرجال ص 270 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ قَ)
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالباقی بن ابی جرادۀ عقیلی انطاکی. مکنی به ابوالحسن. وی اهل حلب بود و در باب انطاکیه سکونت داشت. مردی خردمند و صاحب فضایل و اخلاق پسندیده بود. در ادب و لغت و حساب و نجوم دستی توانا داشت و خط او نیکو بود. وی در محرم سال 461 هجری قمری در حلب متولد شد و در سال 517 هجری قمری ببغداد وارد شد. و در سال پانصد و چهل و اندی درگذشت. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 244 و چ قاهره ج 14 ص 5)
ابن مسلم. هفتمین و آخرین تن از حکام بنی عقیل بود و از سال 486 تا 489 هجری قمری بر قسمتی از عراق عرب و موصل حکومت کرد و در این سال سلسلۀ آنها توسط سلاجقه منقرض گردید (از طبقات سلاطین اسلام ص 106) (از معجم الانساب زامباور ص 205)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن محمد عقینی انصاری تعزی یمنی شافعی. مفسر و نحوی و بیانی و متکلم و محدث و اصولی متولد در سال 1033 هجری قمری وی در سوم ربیعالاّخر سال 1101 هجری قمری در تعز درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر تفسیرالقرآن. 2- شرح الفیۀ ابن مالک، در نحو. 3- شرح المدخل فی المعانی و البیان. 4- شرح منظومه، در شعب ایمان. 5- شرح نخبهالفکر ابن حجر. (از معجم المؤلفین از البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 496 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 763)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن صالح رومی. ملقب به عبدالواسع علیسی. متوفی در سال 950 هجری قمری او راست:همایون نامه، و آن ترجمه ترکی ’انوارسهیلی’ حسین واعظ کاشفی است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1509)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله عیسوی. مکنی به ابوالحسن. او راست: فوائد ابی الحسن، در حدیث که ابن حجر آن را در ’المجمع’ یاد کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1294)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن محمد سعیدی بیاری. مکنی به ابوالحسن. وی از فضلا و محدثان بود. رجوع به معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 15 ص 58 و چ مارگلیوث ج 5 ص 410 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَ)
ابن عثمان حواری خلیلی، ملقّب به علاءالدین. عالم فرائض و ریاضی دان بود و در سال 754 هجری قمری در شهر خلیل متولد شد و در 833 هجری قمری درگذشت. او راست: کفایهالطلاب فی علمی الفرائض و الحساب. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 261. الانس الجلیل حنبلی ص 511. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 372. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 730)
ابن محمد خلیلی زیدی جیلی. وی در اوایل قرن پنجم هجری در قید حیات بود. او راست: 1- الجمعبین الافاده و الافادات. 2- المجموع، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از تراجم الرجال جنداری ص 25)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
ابن داود المؤیدبن یوسف المظفر رسولی، ملقّب به سیف الدین و الملک المجاهد. پنجمین از سلسلۀ رسولیان یمن بود. وی در سال 706 هجری قمری در زبید متولد شد و در سال 721 هجری قمری پس از مرگ پدرش مدت یک سال سلطنت کرد ولی امرا و ممالیک وی را خلع کردند و پس از چند ماه، دیگر بار او را به سلطنت بازگرداندند. رسولی در سال 751 هجری قمری به سفر حج رفت و چون اعضای حکومت مصر می پنداشتند که وی درصدد کوتاه کردن دست مصریان از حجاز است وی را به جبر از مکه به مصر بردند و مدت چهارده ماه در آنجا به سر برد سپس به کشور خویش بازگشت و در سال 764 هجری قمری در عدن درگذشت و جسد او به تعز منتقل گردید. وی فرمانروائی زیرک و ستوده خصال و شاعر و ادیب بود و شاعران و دانشمندان را بسیار گرامی می داشت. آثار بسیاری از او بر جای مانده که از آن جمله است: شهر ثعبات، مدرسه ای در مکه در جنب حرم، مدرسه ای در تعز، مسجدی در نویدره در نزدیکی باب زبید و مدرسه ای در زبید که همگی به اشارت وی بنیان نهاده شد. وی را کتب و تألیفاتی نیز میباشد که از آن جمله است: 1- الاقوال الکافیه فی الفصول الشافیه. 2- الخیل صفاتها و انواعها و بیطرتها. 3- دیوان شعر. (از الاعلام زرکلی بنقل از العقوداللؤلؤیه ج 2 ص 2. الدررالکامنه ج 3 ص 49. البدرالطالع ج 1 ص 444. ابن خلدون ج 5 ص 513) (از طبقات سلاطین اسلام ص 88). و رجوع به معجم الانساب زامباور ص 184 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُ مَ)
ابن محسن صعیدی مالکی شاذلی وفائی، مشهور به رمیلی و مکنّی به ابوصلاح. متوفی در سال 1130 هجری قمری او راست: 1- تعطیرالانفاس بمناقب سیدی ابی الحسن الشاذلی و سیدی ابی العباس. 2- الدررالحسان فی حل مشکل قوله تعالی الآن. 3- نیل المرام لوقف حمزه و هشام. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 765. فهرس الخدیویه ج 5 ص 36. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 465 و ج 2 ص 698)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ سَ)
ابن خلیفۀ حسینی مالکی. او راست: الریاض الخلیفیه، که منظومه ای است نونی و در آخر جمادی الثانی سال 1131 هجری قمری از نظم آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 2 ص 56. هدیهالعارفین ج 1 ص 765)
ابن محمد بن دقماق حسینی، ملقّب به زین الدین. وی در سال 806 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: نزههالعشاق فی الادب. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 300)
وی شاعر بود و در سال 1286 هجری قمری در سن هشتاد سالگی درگذشت. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 753 بنقل از تذکرۀ سنگلاخ و المآثر اعتمادالسلطنه ص 222)
ابن ناصر بن علی حسینی، ملقّب به صدرالدین و مکنّی به ابوالحسن (575- 622هجری قمری) مورخ بود. او راست: زبدهالتواریخ یا اخبار الدولهالسلجوقیه. (از معجم المؤلفین). و رجوع به مقدمۀ کتاب اخبار الدولهالسلجوقیه شود
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاووس علوی فاطمی حسینی حلی، مشهور به ابن طاووس و مکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین. رجوع به ابن طاووس و به علی (ابن موسی بن جعفر...) شود
ابن احمد بن محمد بن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام الله بن مسعود بن محمد بن منصور حسنی حسینی، مشهور به ابن معصوم ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان (ابن احمد بن محمدبن...) شود
ابن نصر بن هارون بن ابی القاسم حسینی یا موسوی تبریزی، ملقّب به معین الدین یا صفی الدین ومتخلص به قاسم و مشهور به قاسمی و شاه قاسم. عارف و شاعر معروف قرن نهم هجری. رجوع به قاسم انوار شود
ابن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی شافعی، مشهور به ابن ازرق و ملقّب به موفق الدین و نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی، مشهور به نسابه و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود
ابن منصور بن محمد بن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به علی کبیر شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن محمد بن رضا بن محمد بن حمزۀ حسینی موسوی طوسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. رجوع به علی طوسی شود
ابن خلف بن عبدالمطلب بن حیدربن محمد بن فلاح موسوی حسینی مشعشعی حویزی. محدث و مفسر و ادیب. رجوع به علی حویزی شود
میر علی حسینی، تبریزی. خطاط، ملقّب به ظهیرالدین قدوهالکتاب و مشهور به واضع. رجوع به علی تبریزی (حسینی...، شود
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی، مکنّی به ابوالفضائل و ملقّب به محدث. رجوع به علی سنجانی شود
ابن مهدی بن رضا بن احمد بن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی، مشهور به میر حکیم. رجوع به علی طالقانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ حُ سَ)
ابن حسن بن سلیمان بن سعد بن فرج الله بن علی بن سعد بن عبدالله بن حماد حسینی جزائری نجفی (سید...) ، مشهور به سیدعلی حلو. رجوع به علی جزائری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ)
ابن عبدالسلام تسولی مالکی، مکنّی به ابوالحسن. فقیه بودو در سال 1258 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- البهجهفی شرح التحفه، در فروع فقه مالکی، در دو مجلد. 2 -حاشیه بر زقاقیه. 3- شرح الشامل. (از معجم المؤلفین بنقل از الاستقصاء سلاوی ج 4 ص 194. هدیهالعارفین ج 1 ص 775. فهرس الخدیویه ج 3 ص 155. فهرس الازهریه ج 2 ص 312)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نی)
ابن محمد بن عبدالحمید نیلی. مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نظام الدین. وی از تلامذۀ فخرالمحققین و سیدابوطالب اعرجی بوده است. و از جمله شاگردان او ابوالعباس احمد بن فهد حلی میباشد. او راست: جامع اشتات الرواه و الروایات عن الائمۀ الهداه. (از مصنفی علم الرجال آقا بزرگ طهرانی ص 284)
ابن یوسف بن عبدالجلیل نیلی. ملقب به ظهیرالدین. فقیه و متکلم قرن هشتم هجری قمری و از شاگردان فخرالدین فرزند علامۀ حلی بود. او راست: منتهی السؤول فی شرح الفصول خواجه طوسی. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا